تا کی می خوای با من به رسم ادب صحبت کنی؟
تو چندمین بار می خوای عصبانی بشی و سر من داد بزنی؟
چندمین بار قراره فلسفه ببافی؟
چند صباح دیگه از حرفای دیگران خسته می شی و این بار سرت رو رو دوش من نمی ذاری؟
بسه تقلید... بسه دیگه نمی خوام تحمل کنی؟ من همیشه از روزی می ترسم که تو هم مثل من
صبرت تموم بشه.
عاشق تموم شدن بودم و هستم.
با همه ی این حرفا یه چیزی تو وجودت برام کشف نشده و مرموزه.
به اندازه ی تموم حرفایی که برای نگفتن داری با خداحافظی فاصله دارم.
بیا و بخون و هیچ چیز نگو!
+ نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 18:47 توسط yasaman