کاش فردا روز دیگری باشد...
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۲ ساعت 2:36 توسط yasaman
|
همه تکلیف کار خودشان را می دتنستند.. شما و تمام یارانت
حتی سپاه دشمن می دانستند در برابر چه کسی می ایستادند.
روزهای اول شاید عده ای تردید داشتند ولی شما کارشان را یک سره کردید یا از شما جداشدند و رفتند،
یا به شما پیوستند با و جود گناهکاری..
آفای مهربان میدانید؟!! جایی که بلاتکلیف می ایستی برزخ ترین جای دنیاست .
حال حساب کن چند سال در دنیا برزخ را ببینی.
امشب، این شب روشن با من پیمانی ببندید .
بگویید که مرا هم نجات می دهید از این حال ..
شما که پیمان فراموش نمی کنید، اینجا نوشتم تا این عهد تنها یادم باشد .