ریچارد کوئنمن بیشتر از 50 سال است که با سندی زندگی می کند و تمامی 10 سال گذشته را به تنهایی از او مراقبت کرده است. عشق آنها به هم به همان اندازه ای است که روز اول آشناییشان بوده. چهار بار است که پزشکان به ریچارد گفته اند سندی می میرد و چهار بار است که سعی کرده اند به او بگویند که این آخر کار است ولی ریچارد نمی تواند به سندی  اجازه رفتن بدهد. ریچارد می گوید: « وقتی که تو یک نفر را خیلی دوست داری، اون تمام زندگیت میشه. بدون اون من  هیچی ندارم.»  هربار که پزشکان به ریچارد گفته اند سندی می میرد ریچارد از آنها خواسته تا هر کاری که می توانند برای سندی انجام دهند و هر بار آنها این کار را کرده اند.حالا بعد از تمامی اتفاقاتی که بر آنها گذشته، بعد از چندین سال زندگی و عشق ممکن است که فکر کنید که ریچارد برای خداحافظی با همسرش که 51 سال با او بوده آماده است. اما ریچارد برای خداحافظی با سندی آماده نیست.  ریچارد و همسرش سندی دقیقه هایی را با هم در گوشه گوشه ی خانه شان زندگی کرده اند و الان ریچارد در خانه سالمندان 24 ساعته از همسرش سندی مراقبت می کند.وقتی که پیش سندی رفتیم. هر روز او را روی صندلی چرخ دار و با یک دستگاه تنفس که به او وصل بود در حیاط خانه سالمندان از خواب بیدار می کردیم. در حیاطی پر از گل های سرخ .ریچارد می گوید: « وقتی با دستگاه نفس میکشد صدایی شبیه موج ایجاد   میکند اما اینها اصلا مهم نیست. مهم این است که ما همیشه کنار هم باشیم. »سوالی که در ذهنم به وجود می آید این است که سندی چطور با این امید بازهم با بیماریش مبارزه می کند؟ساده است.سندی در 71 سال عمرش، 40 بار با مرگ دست   و پنجه نرم کرده و با آن مبارزه می کند.



- این همون چیزی بود که خیلی وقته فکر می کردم مرده.دنبال مدرک واسه اثباتش بودم.